چن وقته خواب من ریخته بهم نمی تونم بخوابم یعنی هی می خوام بخوابم ها نمیشه لامصب من قبل تر ها مثل خرس بودم توی زمستون می خوابیدم از سر شب تا خوده کله ظهر روزه بعد حالا همش کار میکنم اینور اونور میرم ولی بازم شبا نمی تونم بخوابم هی جی رو بغل میکنم و فشار میدم که به زور بیدارش کنم ولی اون عین خرس توی خواب زمسونی تکون نمی خوره !!!
دیشب یه فیلم دیدم کلی اعصابمو خراب کرد اسمش اسپایدر بود پسرک بیمار روانی بود یعنی بی آزار به نظر میمود ولی آخر فیلمه فهمیدم زنده ننه خودشو کشته در اثر توهمات !
بگذریم حالا دیشب جی مست کرده و ساعت 9 شب میگه خستمه و رفته خوابیده منم ساعت 9 و نیمش رفتم خوابیدم ولی خوابم نبرده و بعد که خوابم برده ساعت یک بیدار شدم و دوباره همین طوری زل زدم به کمر جی و هی محکم تر بغلش کردم تا خوابم ببره شاید ولی دریغ ….!
امروز هم بیگ دونیشن بود برا بیریتیش هارت فوندیشن و منم رفتم برا کمک باید یه سری پاکت بدی دست مردم که اونا چیزایی که نمی خوان رو بیارن واسه مغازه …!
من از صب چهل تا پاکت دادم دسته مردم جی اومد یه ساعته 60-70 تا پاکت رد کرد کلی قربون و صدقش رفتم و بعدم رفتیم یه دونه از این بازای خیریه و کلی چیز میز با قیمت مفت خریدیم و اومدم خونه !
بعد یه کاری کردم عین خر الان توش موندم از اون جایی که هیچکی نمی دونه که من لاو دارم و اینا یعنی به دوستام نگفتم چن روزه پیش یه ایمیل عاشقانه دریافت کردم و به آقای جی هم گفتم :((
چن روز پیش تر ها هم زدم سیم سه تارم رو پاره کردم و کلی به خودم فوهش دادم و گریه کردم :((((
ولی در عوضش از بیریتش هارت فوندیشن یه گیتار خریدم 25 پوند!:)