بایگانی ماهانه: ژانویه 2012

سرد سبز

استاندارد

دیشبم خیلی خسته بودم یعنی همش جسمی نبود روحی هم بود ، تخصیر جی نبوده خستگی از کارم بود !احساس میکنم بیهودگیه .دیروز نزدیک بود بزنم بیام خونه وسط کار.زنک بدون اینکه بدونه واستاده هی به من میگه تو چرا اشتباهی سرو کردی غذا رو .هی حالا من می میگم آ دیدنت تیک انی تینگ !! هی اون انگاری نمی فهمه باز جمله اش رو تکرار میکنه تا اینکه این پسر انگلیسی برگشته میگه من بردم مگه فرقی میکرد بعد بدون اینکه از من عذرخواهی بشه به اون میگه ایتز اوکی !!! وای ؟ اینو من از خودم می پرسیدم اون اشتباه کرد دادشو سر من زده و برای اون ایتس اوکی هست برا من نیست؟

به جی گفتم جی نزدیک بود پاشه بره اونجا (عین این باباها هست میرن در خونه طرفی که بچه شون رو زده : ) ) خلاصه همین که من دلم میخواد دوباره برگردم سر کاره خودم یا یه کاری خودم برا خودم انجام بدم ولی وقتی همه استعدادم رو در نظر میگیرم می بینم هیچ هنری ندارم ! : ((((

دیروز این فیلم سرد سبز رو دیدم چقده فیلمه برام جالب بود به جی گفتم درسته که فروغ خیلی خیلی جووون بوده و حیف بوده که مرده ولی انگاری توی همون سالهای کوتاه همه چی رو تجربه کرده ازدواج بچه دار شدن جدایی و عاشقی و شیفتگی بدون وصال همه چی در اوج بودن و نبودن درد کشیدن هم که جزئی از زندگی کوتاهش بوده .

 

هپی فیت تو هم توصیه میشه برای دیدن من و جی دوس داشتیم مخصوصا این ویلی رو که برد پیت به جاش حرف میزنه خیلی خوشمزه بودن همه ولی من دیگه نمی تونم هیچ سی فودی بخورم با دیدن زندگانی اینا واااله !

Life in the UK

استاندارد

بالاخره من امروز رفتم امتحان دادم لایف این د یوکو و البته پاس شدم …! برا ویزای اقامت اینجا همه خارجی ها باید این امتحان رو پاس کنن که ورودیش هم 50 پوند زبون بسته است و اگه پاس نشدی باز دوباره باید پول بدی !!! منم که همیشه بی خیال امتحان و اینام ولی برا این یکی هم به خطر جی که هی میگفت بخون وگرنه پاس نمیشی هم به خاطره پوله (که به قول جی باید با ریال ایران بسنجییم) یه دو سه روزی همش تست زدیم و کتاب رو خوندیم در کل الان چیزیش یادم نیست !!!

همین دیگه  این روزا خبری نیست جز اینکه هر روز صفحه بی بی سی که باز میشه من دمباله یه خبرم ببینم این سفارت ایرانیان یو کو میخواد چه غلطی بکنه که آیا من باید برم ایران برا تجدید کردن این پاس خاک به سر شده یا میشه همین جا درستش کرد ….

این مادر ما هر چی میگه به خدا در و گوهره ما گوش نمیدیم بهش ؛ یکیش همین بود که میگفت» مادر ما اگه بخوایم بریم کنار دریا باید با خودمون آفتابه پر از آب  ببریم (منظور کاملا واضح هس یا توضیح بدم؟) ما داشتیم میومدیم اینجا در سفارت رو گل گرفته بودن هزار بار من و جی مردیم و زنده شدیم تا دوباره شروع به کار کرد. بعدش وقت گرفتن شده بود مثل الان که میخوای سکه بخری یعنی همین قدر دردسر داشت تا من وقت بگیرم و برم سفارت و ویزا بدن من یه ده کیلو وزن کم کردم در نهایت ویزا بدن بیا اینور همه چی خوب بود و همه جا آروم و همهگان خوشبخت ، وقت ویزای ما رو به اتمام شد زدن ایران در سفارت رو کندن و ریختن باغ قلهک رو گرفتن و خلاصه آشوب شد همه جا اینا هم نگذاشتن نه برداشتن در سفارت ته روان را اینجا تخته کرد و گفت جم کنین برین خونتون بابا نخواستیم رابطه !!!!!!

بگذریم الانه جاتون خالی ما یه خورشت سبزی زدیم نگو نپرس (فک کنم این خورشت سبزی با قورمه سبزی یه تفاوت هایی داره من مططمئن نیستم شایدم همون باشه ما بهش میگیم خورشت سبزی) آقا مادرمون که خوبه زن دایی بزگه هم نمی تونه یه همچین خورشتی بپزه با این کمبود امکانات و نبود سبزی واجبی همچون تره ! :  )))) خونه بزرگه که بودیم باغچه اش بزرگ بود من توش تره کاشته بودم این مادرجان که اومده بود اینجا روحش شاد شده بود از این تره کاری ما و همه رو چید و تمیز خرد کرد گذاشت فریزر و رفت حالا هی ما باهاش آش می پزیم و امشب زدیم به سیم آخر و خورشت سبزی پختیم ….! الان نمی تونیم تکون بخوریم من و جی خدا به داد برسه امشب !

دم غروبی یهووو یاد الی افتادم، روحش شاد. همه داستان رو هزار بار برای جی گفتم ولی جی همیشه گوش میده، هیچوقت نمیگه تکراریه و نگو.  همیشه قسمتهای دردناکش با من بغض میکنه و قسمتهایی که من فوهش میدم به مردم نادوون شهر الینا اونم فوهش میده !

* تلخونی من نگرانتم خرههههه تلفنت رو جواب بده !

هنرمند نماینده نیست آدم است نقطه سر خط.

استاندارد

صب نیمه خواب نیمه بیدار توالت رفته نرفته اومدیم اکامی رو روشن کردیم صفحه فیس بوک رو باز کردیم دیدیم آقا این هف هش ساعت که ما خوابیده بودیم یه جنبش دیگه توی دنیا شکل گرفته ! جنبش گل   شیفته !! 

اینجای کار دیگه من کاملا بیدار بودم و برا هر گونه اقدام انقلابی حاضر و بعد چنتا صفحه باز کردن وقتم تموم شد رفتم سر کار برگشتنی هول هول اومدم خونه ( نه برا اینترنت که برای قضای حاجت) نشستم همه نظرای که از صب داده بودن ملت رو خوندم به این نتیجه رسیدیم یه عده این کار رو در حد انقلاب فرانسه تاثیرگذار و یه عده هم  کاملا مخالف که این ناموس ما بوده این نام ایرووونی بوده این نماینده ایران بوده !!! توی غرب و همه اینا باعث بشه که اونا فک کن گلی چون بد عمل کرده …..ما هم هی می خواستیم چیز بنویسیم گفتیم بی خیال بابا ما که نه هیچوقت طرفدار کسی نبودیم حالا چرا الکی خودمون رو بندازیم وسط ولی خوب از اونجایی که سکوت برای همه ما مرگ محسوب میشه در نتیجه ما اضهار نظر می فرمیاییم که :

آقا جان اگه اصغر فرهادی این عکسو میگرفت کسی مدعی میشد(گفتم اصغر جون جایزه گلدن گرفته حالا بیشتر از برد پیت خاطرخواه داره ) نه وااله نه بالله فقط چون ایشون زن هستن این موضوع پیش اومده …بابا من از جوونویم دلم میخواسته چنتا عکس همین جوری بگیرم آقای جی کیگه خوب برو بگیر ولی من نرفتم خدا رو شکر که نرفتم وگرنه حالا جای خانوم گلی هم من باید جواب میدادم !

در نهایت بابا بی خیال هنرمند بیچاره بشین بذارین زندگی بکنه مگه آدم نیس! شجریان نماینده ماست نباید آب شنگولی بخوره گل شیفته نماینده است نباید عکس هنری بگیرهاصغر بیچاره هم که از فردا نباید یه فیلم کمتر از گلدن بسازه این شد زندگی !!!

همین بابا من برم شام بپزم که الانه جی میاد گشنه و تشنه !!

women

استاندارد

الانه فیلم زنان رو دیدم یه جاهایش لجم میگرفت از بس کلیشه ای بود از بس همه چی تکرار بود ولی آنستلی ما همیشه  از یه سوراخ گزیده میشیم از خودمون از هم جنسامون ….بی خیال !

آقای جی از کار برگشته ساعت هشت شب اومده باقالی پلو پخته و ماست و خیار درس کرده و بعد ساعته نه اومده دمباله من که سرکار بودم به من لیفت داده و اومده شام رو آماده کرده رو میز آقا یه ته دیگ درس کرده بود نگفتنی بود نخورده بودیم تو این دو ساله …(خاطره دو شب پیش).

جی همیشه مرد خوبی بوده حتی اون موقها که قصدش ازدواج با من  نبود خوب بود ولی وقتی قصدشو تغییر داد بیتر شد : )) آره من هر چی هم که روشن فکر بودم بازم دلم همین خونه رو می خواست همین جی رو می خواست که الانه با هم قهره سر تخته (نذاشته من مارسش کنم منم قاطی کردم) حالا اون چای درس کرده و داره ژرمینا میخونه و هر چی من سربهسرش گذاشتم دوستیش نیومده دلش حتما گرفته ازم !

عاموووو من دیشب یه خوابی دیدم آخره خواب ساعت 4 صبی جی رو بیدار کردم که پاشو خواب دیدم سه تا بچه داریم یکیشون هم چیکن پاکس گرفته بود ! بعدش اوا تو رو بیشتر دوس داشتن منو کم می شناختن انگاری توی خواب جی همینجوری با چشای بسته میگه حتما به خاطر اون ایمیلی که دیشب دیدی در مورد مراحل جنین توی شکم مامانش !!! بعدم میگه بذار بغلت کنم تا خوابت ببره ، ولی من که خوابم نمی برد هی خوابه میومد بچه هام پسر بودن همه با چشای خوشگل یکیشون دو سالش بود ولی اون دوتای دیگه بزرگتر بودن!

من هروقت از فیلمای زنونه میبینم دلم عین خر برا همه تنگ میشه حتی اونایی که خائن بودن در دنیای دوستی ….خرم دیگه!!!!!

دارم داریوش و اصلانی میگوشم جی هنووو قهره !! آهنگ دیوار همیشه خونده برام حالا احساساتی میشم هااااااااااا

تلخونی خوبه فقط تو اینجا رو می خونی وگرنه آبرو برای من نمی موند از این چرت و پرتایی که می نویسم ! خوب چه میشه کرد توان من همینه در حد چرت و پرت نوشتن : )

Love is strong enough to make you happy

استاندارد

من باورم دارم به عشق به مخدری که اگه نباشه کار مان زار میشود بدن درد می آورد روحت به در و دیوار میزند و می خواد بپره بیرون ….از بچگی از همون موقع که به صورت غیر قانونی کتبهایی دایی جان رو می خوندیم بهش معتاد شدم و وقتی با جی آشنا شدم به اوج خودش رسید که ندیدنش رنج بود که نشننیدنش عذاب بود در حد رنج مسیح بر صلیب !!!

دیشب داشتم این فیلمه رو میدیدیم که The Devil Wears Prada(2006) بعدش اونجایی که دختره شروع کرد به تغییر کردن به آقای جی گفتم یه روزی اگه من تفلده تو رو به خاطر شغلم از دس بدم ناراحت میشی …؟ جی با خونسردی گفت اگه واقعا کار مهمی داشته باشی نه !!! من به جی گفتم باید ناراحت بشی باید عصبانی بشی یعنی چی دختره یادش رفته عشقش رو و این حرفا و بعد گفتم اصلا چه معنی میده اینا با هم لاس میزننن !آقای جی با دهنه باز نگا میکرد و بعدش گفت بابا فیلمه هااااا !

 

امروز وقتی تند تند از محله کارم 20  دققه پیاده روی کردم تا مغازه افغانیه که برگ درخت انگور بخرم همش هی داشتم به جی فک میکردم که آیا دوس داره یا نه تمام مدت مسیر 40 دقیقه پیاده رویم رو به شام امشب فک کردم به اینکه یه جورایایی پارتی موفقیت جی توی امتحاناش باشه بعد رسیدم خونه آش رشته پختم (جی خواسته بود) بعدش دلمه درس کردم و رفتم دوش گرفتم چون هیکلم بوی روغن و آشپزخونه میداد و تموم مدت فک کردم کی من از این کارا میکردم و به همه میگفتم بابا شووور ذلیل نباشین ولی الانه به این نتیجه رسیدم هیچم ذلیلی نیست کلی هم خوبه اینکه جی خوشحال میشه اینکه ذوق میکنه با هر قاشق آشی که میخوره که منو داره خوب دنیایی می ارزه و ماچ های آش رشته ای (آخر شام رومانتیک) و مزه کشک و پیاز داغ و عشق یکی میشه و حالا برای همیشه آش رشته خاطره میشود به همین راحتی !

 

++ ما رفیق مفیق زیاد نداریم یکیش همین تلخونی زیاد که همو ندیدیم ولی خوب من از اول عاشقش بودم برا همین باورش دارم …: )) خوب روانه من که پاک شد از بس هی بهت گفتم بیا شووورت بدم تو شووور بکن نیستی آخه وگرنه بیچاره شینگن چشه که تو دلش شکوندی ها اااااااااااااا آقا شانس آوردی من خاهرش نیستم وگرنه خونت به گردنه من بود واللله :   ))))))))))))))

امشب جی منو برده در تخته آقا اصن با دمش داره گردو میشکونه !

** تلخونی منم موافقم این نویسنده اش اصن مالی نبود حیف موضووووع که به فاک رفت دیگه هیچکی هم نمی تونه درسش کنه !

کتاب

استاندارد

خوب من تموم کردیم این کتاب آخری رو هم ولی از وقتی شروع کردم به خوندنش خواب درس نداشتم از بس خوابای درهم و برهم دیدم  از بس ترسیدم و از خواب پریدم و خوابم نبرده هر شب درگیری داشتم با خودم !

کلن این قده دوسش نداشتم که با شوق بخونم ولی دوس داشتم تمومش کنم ! دو سه قسمتش رو خیلی دوس داشتم یکی اون قسمتی که ادوارد داستان اولیه پدرخونده اش و تعریف کرد بعدش اون قسمتی که اینا بچه دار شدن از همه بیشتر من نسی رو دوس داشتم خوشمزه بود مخصوصا اونجا که دم جیکوب رو می کشید پشت سرشون کلی خندیدم ولی خوب اون قسمت خداحافظی شون از هم من ناخواسته گریه کردم هاااا ولی در کل جا داره یه قسمت دیگه نوشته بشه ولی از نویسنده  این بعیده !

الان تو فکرم برم اون کتابا رو که تلخون صد بار گفته بخرم بخونم و باید فوریه بخرمشون !

امشب من بیف استروگانف پخنم نمی دونم خوب بود یا نه ! جی نظر خاصی نداشت.

من امشب قاطی کردم با جی دلیلم احمقانه خودخواهانه و بچگانه است ولی به هر حال هر چی باشه جی باید بپذیره ….بابا مگه من چیم از بلا کمتره هرچی میگفت ادوارد میگفت چشم واااله : )

می خواییم جارو برقی بخریم و یه همزن سه هفته است داریم تصمیم گیری میکنیم خنده داره نه ؟

 

ها یه سایتی پیدا کردم خیلی خوبه !