در حاشیه

آدمی خسته که میشه اولین فکری که به ذهنش میرسه اینه که خودشو بکشه حداقل آدمی که من باشم. هر وقت خیلی خسته ام از همه چی از زندگی میگم بزنم خودمو بکشم .چن وقت پیش داشتم فک میکردم چطوری بهتره یعنی زجر نداره و البته راه برگشتشم در حده صفر باشه. اینجا میشه بری خودتو بنداری از بالای پلی پایین ولی جرات تا پل رفتن رو ندارم.

البته یه ساحل دریایی با  جی رفته بودم دو سال پیش جون میداد برای مردن یعنی خالی و خلوت که باشه قشنگ آب میبردت  احتمالا موج ها چن باری هم میکوبتت به صخره های نوک تیز دم ساحل ولی نهایتا سر از اعماق آبی دریا درمیاری.

بگذریم نه پریود هستیم که بگیم هورمونی عوض شده نه اخلاق سگیمان توجیحی دارد به جز خستگی ملال آور این روزهای سرد و تاریک پاییزی.

اگر به برگشت امیدی بود حتمان میمردم.

 

چن روز پیش نوشته های بالایی رو نوشتم ولی کامی هنگ کرد و من نتوستم پستش کنم و خنده داره که از چن روز تا الان افکارم تغییری نداشته .

علت می تونه هر چیزی باشه، بی مهری آقای جی، هوای سگی اینجا و کار خسته کننده و ملال آور کافه. هیچ چیزی عوض نشده از دو سال پیش همه چیز یکنواخته و تنها چیزی که عوض شده رفتار آقای جی می تونه باشه.

دیشب رفته بودیم مهمونی و جی مرتب شوخی میکرد با همه ولی با یکی از دخترای جمع بیشتر ( تو اسمشو بذار حسادت زنانه ولی من میگم غیرت عشقی) تا جایی که شوخی به پرت کردن کوسنهای رو مبل ختم شد و من این وسط به آقای جی زل زدم که بسه دیگه و اون مثه بچه ها نیشش تا بناگوش بازه و بازم تکرار میکنه کارشو . من زن خری هستم ولی حسادت احمقانه ندارم ولی چرا وقتی با من توی رختخوابه و با اینکه می دونه حالم خوب نیست و دوباره این لوزها خرکی متورم شده و اجازه نفس کشیدن نمیده مثه بچه ها قهر میکنه که من نمی تونم بخوابم ! خب مگه تقصیره منه که من حالم خوب نیست و اگه اون نمی تونه بخوابه می تونه بره توی اتاق مهمون و مجبور نیست وسط شب بشینه توی تخت و هی بگه من نمی تونم بخوابم ! آره من دلخورم من الان خرخ خرم برا اینکه حس میکنم بهم بی تفاوتی شده.

با آقای جی صحبت کردم بهش همین چیزایی بالایی رو با پیاز داغ بیشتر گفتم بهش برخورد و گفت که اون یه بالغ نیست یه بچه است و نمی فهمه و بهش برخورد و بعدم مثه این چن وقت اخیر نسیت به تخته بازی کردن ! انصاف نیست و شاید هم خریت از من بوده که به آقای جی گفتم من خوشحال نیستم با رفتار دیشبش .

همیشه این نوع رفتار زنا برام حال بهم زن بوده و حالا به صورت احمقانه ای خودم دارم تکرارش میکنم !

بیان دیدگاه