بایگانی ماهانه: ژانویه 2013

همه اتفاق های ماه آخر سال 2012

استاندارد

دسامبر ماه خوبیه به این دلیل که من آخرش یه تعطیلی درس و حسابی دارم و والش هم که تفلدمه !  دسامبر سال گذشته( خنده داره فقط 11روز سال جدید گذشته ولی مجبوری بگی پارسال ) در نوع خودش بی نظیر بود من دو تا پارتی داشتم برا تفلدم که یکیش سوپرایز پارتی آقای جی بود و یکی هم با بچه های کافی شاپ رفتیم بیرون برا درینک ! سوپرایز پارتی آقای جی بی نظیر بود خودش همه غذا ها رو پخته بود و با همه بچه ها هماهنگ کرده بود و خریداشو هم کرده بود و بعد از بچه ها هم خواسته بود که هی از من بپرسن که برا تولدم میخوام چیکار کنم و منم هی به همه میگفتم بابا بیان منو سوپرایز کنین خودم هم کیکش رو میپزم و هی بهشون گوشزد میکردم که جی اصلا از این کارا بلت نیست :)))) و اونا هم اینا رو به صورت کامل به آقای جی منتقل میکردن و جی هم هی به من میگفت بیبز برا تفلدت چیکار کنم ؟؟ منم هی با دلوری میگفتم من نمی دونم سوپرایزم کن و بعدش میگفت میخوای بریم شام بیرون دوتایی؟؟؟ من میگفتم هر کاری میخوای بکن جیگرم من ریش و قیچی رو دادم دسته تو !

در نهایت من متوجه شدم که سوپرایز پارتی گرفته برام قبل از ورود به خونه ولی اصلا انتظار اون همه مهمون رو نداشتم فقط انتظار سه تا خانواده ایرونی رو داشتم که باهاشو دوستیم ولی همه دوستای مشترکمون بودن کسایی که من خیلی دوسش دارم حتی دیوید و جون با سن بالایی که دارن اومده بودند و موندند تا ساعته 11 شب. خلاصه که شب خوبی بود.

هفته دوم و سوم هم که همش کار میکردم در حد یه خره 24 سیلندر تمام مدت توی کافی شاپ و بعد هم خونه و خواب اصلا جی رو ندیدم درست و حسابی ! کریسمس امسال من به جی گفتم بیا درخت بخریم بیا کلا کریسمسی بشیم و اونم قبول کرد و یه درخت خوشمل کوچولویی خریدیم که حالا توی گلدونش توی باغچه است ! با بچه های ایرانی که میشناسیم هماهنگ کردیم که برا شام بیان خونمون و بعد برا اولین بار شام کریسمسی درست کردیم و همه با هم خوردیم خیلی  بامزه بود در کل.

در پایان ماه هم که آقای جی و من رفتیم برایتون برا دو روز تعطیلی ولی اصلا خودم نبودم بهم خوش نمیگذشت نمی دونم چرا حوصله آقای جی رو نداشتم و در عین حال دلم هم می سوخت همه کار میکرد که من خوشحال باشم ولی من خوشحال نبودم ….البته دلیلش بعدا معلوم شد که چرا تمام مدت هفته آخر سال من داشتم به سقط جنین فک میکردم برا اینکه پریود نشده بودم و نتیجه گیری من این بود که ای داد حتما داریم بچه دار میشیم الکی الکی . بعد رفتم تست بارداری گرفتم که منفی بود ولی من بازم پریود نبودم و حالت خوبی هم نداشتم و مودی بودم تمام مدت ! رفتیم دکتر با آقای جی و بهش گفتیم ماجرا رو و اون گفت خب حالا اگه نتیجه مثبت باشه میخوای چیکار کنین من یه نگاهی به جی کردم و گفتم ما برنامه ای برای بچه دار شدن نداریم و م مطمئنا نمی خوایمش !!!! دکتر آزمایش خون نوشت و گفت تا بعداز ظهر خبر میده بهم و خبر داد که البته یه نیم ساعت قبل از این دکی تلفن کن من پریود شدم و همه چی به خیر و خوشی تموم شد.

سال نو هم اومد و هیچی تغییر نکرده هوا همون طوری و مردمان نیز !

همش این روزا با  خودم فک میکنم چرا یه عده اینقده پولدارن که نیازی به کار کردن ندارن و یه عده هم خودشون رو جر میدن تا به کمترین آرزوهاشون برسن !

ار فیس بوک بازم اومدم بیبرون حالم بهم میخورد از همه چی اونجا هیچکی به خودش زحمت احوالپرسی نمیده یه لایک میزنن و تموم بابا این تلفن رو گذاشتن که تماس بگیرین شاید من مرده باشم و فیس بوکم توسط بازماندگان آبدیت بشه !

امروز به خاطر سرما خوردگی و گلو درد شدید خونه موندگار شدم و اصن حوصله ندارم به خودم گفتم بیام اینجا رو آبدیت کنم حداقل.

خدافس