بایگانی ماهانه: آگوست 2011

دنیا به کامه دلمه ….

استاندارد

خوب این روزا همش سرگرم کار کردن بودم یا با مادر و پدر گراممان اینور آنور بودیم !

دو روز دیگه می خوایم بریم عروسی دوسته جی و اینا قراره اینجا عقد کنن و بعدش برن لهستان برا عروسی ….چن شب پیشا هم استگ ناین  و هن نایتشون بود که جی رفت و من به خاطر شلوغی کار نرفتم ! همه اینا رو بچین کنار هم و بعد میشود به بغضی به اندازه یه هلوی فسقلی توی گلوی هر دوی ما ….حالا جی به روی خودش نمی آورد ولی همین که مرا بغل کند در رختخواب و بگوید کاش ما حداقل تونیسته بودیم به بقیه بگیم و بعض من می ترکد….!

 

بابا این روا همش آواز می خواند دلش هوای فسقلی های سیسی رو کرده و خوده سیسی و همش تنها میرود طبقه بالا …مادر هم همش روزا رو میشمارد و تنها وقتی جی خانه باشد بهشان خوش میگذره برا اینکه همش می شینن پاسور میکنن و من هم کم کمک دارم یاد میگیرم !

کلی مامان خرید کرده برا نوه های عزیزتر از جانش و همش دلش پرپر میزند برای دیدنشان !

 

ما

استاندارد

پدر و مادرم رسیدن …رسیدنشان خیلی راحت و بی دردسر بود تنها ایراد برمیگشت به ترکیش ایر لاین دفتر شبراز …یارویی که چمدوناشون رو تحویل گرفته بود زده بود ترکیه در نتیجه همه چیز در ترکیه مانده بود و جی خدا می داند چقد تلفن کرد تا چمدونا رسید و اینا چقد مسیر باع را تا سر کوچه توی این چار روز رفتن و آمدند و هر چه ما گفتیم شما خانه هم باشین میرسه قبول نکردند.

ها تلخون این قسمته بهتر از قیلی ها بود همه میگفتن ولی خب چیزی که من می خواستم نبود خلاصه شده بود همه چیز ! بعدش شنگن سحت تره از ویزای فقط انگلستان عزیزجان .ولی می ارزه تو بیا اینجا بهت خوش میگذره  دختر به این مادر و پدر ما که خوش گذشه تا اینجا اینجوری که گفتند خودشان !

 

هلاصه من و مامان پایه خریدیم و جی و بابا پایه منتظر ماندن بیرون مقازه ها ….آقا ما بازی حکممان خوب نیست ولی این مادرمان بازیش خوب است برای همین دارند ما را آموزش می دهند که بازیمان خوب بشود :))))))

خلاصه کار هم میکنیم سخت هست بعضی وقتا تمام طول روز سرپا هسنیم ولی خوشمان می آید از کارمان!