بایگانی ماهانه: دسامبر 2010

Chirstmas eve

استاندارد

رفته بودیم بوووتس که یه عطر برام بخره برا شب سال نو ! خوب من همیشه دیوونه نگا کردن به لوازم آرایشی هستم درسته که آدم آرایش کردن نیستم ولی خوب عشق میکنم از زل زدن بهشون و امتحان کردنشون ولی تو حوصله نداری اینو از قیافه ماتم زده ات هم میشه فهمید …بعد اومدم عطر بخریم هی بالا می رم و پایین میام توی ردیف عطرها و همه رو هم بو میکنم تا به نتیجه برسم و بعد تو همین طوری ایستادی منو نگا میکنی چون قبلش گفتی می خوایی من بخرم یکیشو خودم و من گفتم در آخر خودت باید بخری خوب و خندیدم تو دیگه نزدیک هم نیومدی ولی من با سماجت همه رو دادم بو کردی و حالا برمیگردی میگی خسته شدی زود باش و من لجم میگیره ازت !

تو دلم میگم اگه حالا با هر کی دیگه داشتی حرف میزدی یا بیرون بودی حوصله ات سر نمی رفت و خسته نمیشدی حالا که با من اومدی خرید و هی اینو تو دلم تکرار میکنم و …

آخر یه عطر گوچی میخرم و میام بیرون اما لذتی نداره خریدنش !

شاد نیستم و قوتی میرسیم خونه بهت میگم چرا وقتی با دوستاتی خوشحالی و خسته نمیشی و تو سرم داد میزنی که اصلا من با دوستام بیرون نمی رم تا تو راحت بشی تا یه چیزی میشه تو اینو می کوبی توی چشه من که من با دوستام رفتم بیرون و من بهت گفتم چرا داد میزنی و تو گفتی دوس داری و همین چیزها داره منو کلافه میکنه چیزای کوچکی که ارزش نداره داره باعث اختلاف بین ما میشه و ما هر روز بیشتر از روزای پیش با هم دعوا میکنیم و ساعتهای بیشتری با هم قهریم و کمتر با هم حرف میزنیم و این هی تکرار میشه و معلوم نیست آخر کارمون چی میشه ولی حرفه من اینه که آدم می تونه دو ساعت بیاد خرید با کسی که دوس داره و دندون سر جیگر بذاره و هیچی نگه و تمام مدت خودشو خوشحال نشون بده و طرف رو بغل کنه و ببوسه و بذاره طرف خر کیف بشه نمیشه ؟؟؟؟َ