چن روز پیش با یکی از دوستای جی بودیم از اون منفی های روزپاره از اونایی که هر چی میخواد بگه بدیشو میگه. خلاصه اینکه پارسال این موقها میگفت اگه یو کی بهش اقامت دایم بده و نشنالیتی دیگه هیچی نمی خواد و پارسال گرفت و به دلایلی یه جورایی رابطه اش کم شد با ما و همین چند روز دوباره دیدمش و ذره ای تغییر در اون به وجود نیومده بود و هزار بار بترتر شده بود بعد یه فیلمی رو گذاشت که ببینیم درمورد ایرانی های ال ای بود و اینکه اغلب ناراضی بودن و می نالیدن و اینم میگفت که اونم دردش درد ایناست و من گفتم سوال خیلی ساده است چرا اومدیم از ایران بیرون ؟؟ جواب من اینه که برای اینکه نیاز به آزادی داشت دیوونه ام میکرد برای اینکه می خواستم خودم همه چیم رو انتخاب کنم نه برام ببرم و بدوزن و به زور تنم کنن و الان توی این قسمت سرد زمین بدون نور کافی خورشید راضی هستم اینجایی که تابستان واقعی ندارد را یه جورایی دوس دارم .
اینکه ما ایرانی ها کلونی نداریم و دلمان نمی خواد با هم قاطی بشیم رو اعتقاد دارم به اینکه همش از همه چی ناراضی هستیم و هی غر می زنیم به همه چی ایراد می گیریم و اینکه اغلبمون فک میکنیم ایران بهشت وعده داده شده است و سرزمین موعود و یادمون رفته برا بیرون اومدن ازش چه بلاهایی به سرمون اومده و چقد هزینه دادیم !!!
فردا تولد بچه های سیسیه و من دلم کلی برا هر دو تا کره خر تنگ شده تین تین هنوز یادشه کلمه هایی که یادش دادم و بهضس وقتا می آید یه سلامی میکنه و آویی هم که الان دیگه خانوم شده و به قول خودش می تونه روی آسفالت تنهایی اسکیت کنه .
منتظرم که آگوست هوا خوب بشه چون قراره پدرو مادر محترم اینجا باشن. امیدوارم همه چی خوب باشه .
جی همین که وقتی صب بیدار میشوی و میبینی بستنی ها بیرون مانده اند و خراب شده اند و هیچ نمی گویی خوب است حالا هر وقت دیگر خواستی غر بزنی که چرا این اینجاست آن یگی نیست اشکالی ندارد البته تا اطلاع ثانوی :XXX