بایگانی ماهانه: نوامبر 2011

بی سفارت شدیم !

استاندارد

آقا این چه شانسی من دارم اون دفعه می خواستم بیام اونجوری شد که سفارت خونه تعطیل شد و من مجبور شدم اون همه استرس بکشم تا دوباره باز بشه الانم که این کانت های خودجوش ریختن اونجا رو درب  و داغون کردن در نتیجه اینکه اینا هم در سفارت خونه ایران رو بستن ! حالا من پاسم داره تاریخ انقضاش میرسه و بعدش باید ویزام هم تمدید بشه و همه اینا رو بذار کنار هم ببین چه حالی هستم !

دیشب که خوندم گفتم بلادی هل فاک آل یو ولی امروز صب که دیدم تمام روزنامه ها عکس اولشون اینه دیگه حرفی نداشتم فقط به بدبختی خودمون فک کردم و توی دلم زار زدم و هی این پروانه ها توی دلم بالا و پایین شدن تا الان که آقای جی گفت در این سفارت خونه هم بسته شد!!!!!!!!!!!

 

بگذریم دارم این کتاب توآلایت رو می خونم و هی حسرت میخورم کاشکی خوت آشامی چیزی بودیم حداقل میرفتن خونشون رو میرختم خوردن که نه بذار ریخته بشه فقط (تا این حد من الان تشنه به خونشون هستم)!!

 

استاندارد

خوب من خودم این پستها را که می خوانم می فهم هیچکی دیگه نمی تونه بخونه از بس غلط و غلوط داره تایپ میشه !!!

دنیا انگاری رو به اتمامه منم هی به آقای جی میگم بابا بیا بریم چارجا رو ببینیم تا دنیا خراب نشه (من دلم میخواد برم مکزیک که خوب کلی پول میخواد ) حوب به جی میگم جیگر جون بیا از پس اندازمون بدیم بریم یه هتل پنج ستاره توپ بیافتیم چن وقت ولی آقای جی میگه بچه بشین اینقد سر و صدا نکن بذار بریم همین بقل مقلا رو بببینیم فعلا !!!

خوب چن روز پیش رفتم تی کی مکس کلی چیز میز خریدیم برا خودم ( یه لباسی خریدیم وقتی می پوشمش مشم مثه این هاپوهای کوچولوی پشمالووووووووو و بعدش یه دونه از این شامپوهای کف درست کن وان خریدم یه دونه کیف پول خیلی خوشکل خریدیم و تایت خریدیم از این چینگولی وینگولی ها)

دیشب رفتیم تولد خانومه یکی از بچه ها که دوست آقای جی می باشند و بعدش این خانومشون لهستانی هستن و در نتیه فقط ودکا پیدا میشد اونجا و منم برا اولین بار ودکا زدم چارتا شات پشت سر هم و خیای با جنبه نشستم و بعدش یه گلاس شراب رزی زدم و بعدش هم خیلی شیک با جی اومدیم خونه ولی خوب مست و ملنگ نبودم بقیه خراب بودن البته اونا بیشتر از چارتا شات خورده بودن!

* آره خوب تلخونی تو جز اونایی هستی که زنگ نزدی چی چی میگی تا من یه حرفی میزنم میخوای بری دادگاه خانواده !!! تو چرا آزادی بیان رو میگیری …بری دادگاه تقاضای طلاق کنی بهت هیچی نمیرسه منم طلاق بده نیستم : )))))))))))).

 

آقا ما رفتیم این کتابا رو که گفته بودی بخریم خداتامن پولشون بود که مخصوصا آخری که خیلی گرون بود تازه هاف پرایس شده بود هنووو گرون بود ولی خوب ما گفتیم در اولین فرصت میخریم می خونیمش! تازه وقتی دیدمش گفتم نمی دونم تلخونی نمیخواد اینو بخریم بدیم یه کسی براش ببره ایران ؟؟؟!! ما این همه خاطر رفیق رو می خوایم آررررررره داداش!

تازه هر وقت این تایت های نکست رو می بینیم یاده گلنار می افتم که دمباله یکی میگشت اون موقه ها !

آقا این اخبار ایران خیلی خنده دار شده اینا ریخت روزنامه خودشون زدن و  بردن ! داشتم به جی میگفتم من جای این یارو بودم تهدیدشون میکردم که اگه باز این کارا رو بکنن افشا گری میکنم و بعدش جی با دهنه باز میگه چی میخواد بگه این خودش از همه بدتره !! گفتم باید بگه میگم چار سال پیش اینا تقلب کردن منو روزی رئیس جمهور کردن من وقتی فهمیدم خواستم بگم اینا هی من با بطری تهدید کردن ولی دیگه من نمی ترسم و اینا !!!

:  )))))))))))))))))))))))

رفیق

استاندارد

این روزا دلم بیشتر از همه چیز یه دوست میخواد که باهاش برم خرید که بریم با هم کافی شاپ بشینیم و همش حرفای بی سر و ته بزنیم بخندیم بریم به پاپ بشینیم مست کنیم با هم و بعدش بزنیم بیرون  آواز بخونیم ( همه این کارا با جی میکنیم ولی منظورم یه دختره مثه وقتایی که ی با دوستاش میره بیرون ) تقریبا دو ساله که از ایران اومدم و اینجام و تنها چیزی که آزار دخنده است همینه که می بینی بقیه با دوستاشون اومدن بیرون و تو هیچکی باهات نیست.

می دونم که مشکل از منه من اون همه سال اونجا بودم دوستام رو بشمری جم و تفریق کنی روی هم ده تا نمیشه و از همون ده تا هم دو این مدت یکیشون تلفن نکرده که زنده ای یا مرده ! آآآآآآآآاا چزا سمی تلفن کرده بپرسه چطوری میشه یه چن وقتی بیاد اینجا بمونه ! با بقیه هم یه ارتباط مریض داریم یعنی یه چیغام من بنویسم روی دیوار اونا یه چوابیه اونا بدن یا برعکس !

تلخونی خواستی بیایی حتی اگه برای کشتن من بیا اشکالی نداره تازه می تونی از اوم کارایی جدیدی که یاد گرفتی استفاده کنی ….یادم نمیره که با چه سختی با جی شروع کردم هز روز به خودم یادآوری میکنم ولی گاهی اوقات از دست جی کلافه میشم الکی گفتم اصلا بابا.

 

بابای جی دوباره براش نامه فرستاده (قبلا یکی فرستاد که من و جی جواب دادیم) تمام نامه به این گذشته که جی یه روزی پشسمون میشه و از این چرندیاتی که ننه باباها میگن …خالا فرض هم بگیر که حی به غلط کردن بیافته و از داشتن من سیر بشه یا حتی ما در آینده نصمیم بگیریم که با هم نباشیم ولی این دلیل نمیشه که تصمیمی که توی گذشته گرفتیم غلط بوده برای که نبوده. برای همه این خوشهایی که گذروندیم با هم برای همه بوسه های که یادگاری شدن برای تموم خاطره هایی که داشتیم و از همه بالاتر آرامشی که من به جی میدم یا اون به من میده کافی که حس کنیم تصمیممون درست بوده و حالا سال 2020 خواستیم یه کاره دیگه بکنیم یا با یکی دیگه این حسو داشتیم به کنار نمی تونی اون موقع بیایی یگی دیدی گفتم آآآآآآآ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

در آخر بازم من رفیق میخوام …چن روزه پیش به همون خانم ایرانیه که اومده بود رستوران تلفن کردم جواب نداد و من پیغام گداشتم که اگه دوست دارین همو ببینیم ولی چوابی نداد …اولش خوب آدم میگه سرش شلوغه ولی بعدش خانوم که رئیس منه بهش تلفن کرد و تلفنو اونو جواب داد بعدش من همش متظر نشیستم که به منم تل کنه ولی حوب جوابی نیومد البته خوب آزاده برای اینکه رابطه داشته باشه با کسی یا نه ولی یه جورایی بی ادبیه که تماس کسی رو بی پاسخ بذاری برای همین گفتم چواب همه رو بدم شاید اونا هم مثه من فقط یه روز الکی خوش میخوان !!!